هر روز یک خبر جدید در مورد کرار جاسم و اختلاف او با مدیران استقلال به گوش می رسد اما همیشه اینطور نیست که او مقصر باشد. توضیحات زیر را بخوانید تا متوجه وضعیت این پسر شیعه در تهران بشوید.
به گزارش تابناک ورزشی، هافبک عراقی استقلال که از بدقولی های مسئولان باشگاه ناراحت است، امروز اتومبیلی که بابت بخشی از قراردادش به او داده شده بود را پس داد. کرار جاسم به «ورزش سه» می گوید:« قرار بود برایم خانه بگیرند که هنوز نگرفته اند. پول هتل را هم خودم داده ام. خانه هم گرفتم که مدیر برنامه هایم چک داد. اتومبیلی را هم که باشگاه به من داده بود به خودشان پس دادم. چون شخصی که از طرف باشگاه اتومبیل را برای من آورد، برای دادن مدارک مدام امروز و فردا می کرد. می خواستم اتومبیل را بفروشم، چند خریدار هم آمدند اما چون مدارک نداشتم آنها هم برای خرید منصرف شدند. در نهایت من هم به باشگاه رفتم و سوئیچ اتومبیل را به مسئولان دادم.»
گلایه های کرارجاسم ادامه دارد:« پول این فصل را نگرفته ام. چک 28 شهریور را هم به من ندادند. البته دروغ نمی گویم، فقط قرارداد فصل قبل را با من تسویه کرده اند. من اما تمرین می کنم و می خواهم بهترین بازی ام را برای استقلال انجام بدهم. فقط به سه دلیل؛ اول تیم بزرگ استقلال، دوم هواداران این تیم و سوم هم مردی به نام پرویز مظلومی که پشت من ایستاد و مقابل انتقادها از من حمایت کرد. اینها را گفتم تا هواداران بدانند پولی نگرفته ام و مسئولان هم اینقدر نگویند که قرارداد این فصل کرار را پرداخت کرده ایم.»
ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ بااینحال، در سخن بهکار میرود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است.
آب از آب تکان نمیخوره !
آب از سر چشمه گله !
آب از دستش نمیچکه !
آب از سرش گذشته !
آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره !
آب پاکی روی دستش ریخت !
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !
آب زیر پوستش افتاده !
آب که یه جا بمونه، میگنده .
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه چه صد نی !
آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری !
آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه !
آبی از او گرم نمیشه !
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه !
آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد !
آخر شاه منشی، کاه کشی است !
آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه !
آدم بد حساب، دوبار میده !
آدم خوش معامله، شریک مال مردمه !
آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره !
آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه !
آدم زنده، زندگی میخواد !
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه !
آدم گدا، اینهمه ادا ؟!
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه !
آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم !
آرزو بر جوانان عیب نیست !
آسوده کسی که خر نداره — از کاه و جوش خبر نداره !
آستین نو پلو بخور !
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه !
آش نخورده و دهن سوخته !
آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک !
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی !
آفتابه خرج لحیمه !
آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !
آمدم ثواب کنم، کباب شدم !
آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد !
آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه ؟!
آنانکه غنی ترند، محتاج ترند !
آنچه دلم خواست نه آن شد — آنچه خدا خواست همان شد .
آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه !
آنقدر مار خورده تا افعی شده !
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه !
آن ممه را لولو برد !
آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟
آواز دهل شنیده از دور خوشه !